

فقه انقلاب؛ بازنگریها در فقه سیاسی اسلام
هیچگاه در نگارش مطلبی به اندازه نگارش این صفحات و نظایر آن در ارتباط با حوادث جاری در تعدادی از کشورهای عربی، احساس سنگینی وظیفه و تکلیف نکرده بودم.
از زمان آغاز آنچه بهار عربی نام گرفته است، به انجام گفتگوهای علمی و مطبوعاتی پیرامون این موضوع بویژه ابعاد شرعی و فقهی آن دعوت شدهام، و من هم با احساس تکلیف، امانت و اهمیت مسأله و با درک این واقعیت که هیچگونه تاخیر و درنگی در این وظیفه و تکلیف روا نیست، در آن مشارکت کرده و میکنم؛ چرا که مردم اکنون و نه فردا پاسخ سوالات خود را میخواهند و این پاسخ، امروز و نه روزهای آتی، بیشترین تاثیر را خواهد داشت.
به عنوان مثال، در اوایل فوریه ۲۰۱۱، یک جوان مصری از میدان تحریر قاهره[۱] با من تماس گرفت و گفت: «آقا به داد ما برسید، چیزی بنویسید، حرفی بزنید، فتاوای برخی از شیوخ سلفی و برخی از فقهای دارالافتاء از هر طرف به ما هجوم آورده و در میان صفوف ما آشوب و بلوا ایجاد کرده است. این فتاوا ما را به تحریم تظاهراتها و اعتصابها، تحریم قیام علیه نظام، وجوب تبعیت از ولی امر، و غیره فرا میخواند»؛ همان شب مشغول نوشتن مقاله – یا فتوایی- با عنوان: «لزوم برکناری رئیس جمهور مصر و محاکمه وی» شدم، و تا نگارش آن را به پایان نرسانده و ارسال نکردم، نخوابیدم و استراحت نکردم.
همچنین زمانی که در برنامه «دین و زندگی»[۲]– در شبکه الجزیره- درباره مسائل و احکام شرعی مرتبط با فقه انقلاب صحبت کردم، تعداد زیادی از عزیزان از کشورهای مختلف عربی- از جمله برخی برادران سوری- با من تماس گرفتند و گفتند: «سختی و زحمت را از ما کم کردی و تعداد زیادی از اشکالات و ابهامات را از پیش روی ما برداشتی». سپس شبهههای دیگری که در طول حرکتشان و در اینجا و آنجا پیش میآمد، مطرح کردند. من نیز درباره این شبهات نوشتم و تا جایی که میتوانستم درباره آنها صحبت کردم.
از این روی، تا حد ممکن درخواست گفتگو یا نوشتن مقاله یا برگزاری جلسات مرتبط با انقلابهای عربی را رد نمیکردم؛ مگر آنکه مشکلات و مسائل دشواری که هیچ گریزی از آن نبود، رخ میداد. حتی در این وضعیت نیز از خودم به این خاطر رفع تکلیف میکردم که فلان شیخ درباره این مساله صحبت کرده، یا فلان دکتر درباره آن نوشته است، و من چیزی برای اضافه کردن به صحبتهای آنها ندارم. مبنایم نیز این بود که این واجب، واجب کفایی است و چون دیگران آن را برعهده گرفتهاند، از عهده من ساقط شده است. اما اگر درخواست بار دیگر تکرار میشد، به ناچار به آن پاسخ مثبت میدادم.
زمانی که برادران گرامی از «مرکز پژوهشها و مطالعات نماء»[۳] تماس گرفتند و از من خواستند تا به برخی از «پرسشهای انقلاب و پس از انقلاب» پاسخ دهم و درباره آن مطلبی بنویسم، برایم راهی جز پذیرش و تعهد به انجام آنچه از من خواسته شده بود، باقی نماند. پس از آن، با مشکل کمبود وقت و مشکلات دیگری مواجه شدم. زمانی که برادران ناظر بر این مرکز، انجام این کار را بر من فرض کردند، مساله از حیطه واجب کفایی خارج شده و در حیطه واجب عینی قرار گرفت.
در هر حال، هرچند که مدت زمان اختصاص داده شده به من بسیار محدود بود، و در این مدت محدود فرصت کافی نداشتم، اما ناچارم بگویم که: انجام مقداری از تکلیف، که از دست مکلف بر میآید، به علت دشوار یا غیر مقدور بودنِ انجام کامل آن، ساقط نمیشود، و یا کاری را که نمیتوان به شکل کامل انجام داد، نباید از اساس ترک کرد، و یا اگر بر انجام یک تکلیف قدرت کافی و کامل نداشته باشیم، مقدارِ ممکن از آن تکلیف از ما پذیرفته میشود.
نوشتار حاضر در واقع سهم ناچیزی در کنار تلاشهای سایر دوستان و همفکران است، و به تعبیری، تیری است که در کنار تیرهای دیگر شلیک میشود.
سرانجام باید اذعان کنم که هر نعمتی که داریم، از خداست، لذا اگر فضل و توفیق خدا، و سپس این درخواست ارزشمند از سوی برادران نبود، دشوار بود که کتاب پیشرو و نظرات مطرحشده در آن پیرامون «پرسشهای انقلاب» به سرعت آماده شود.
[۱]. میدان تحریر (التحریر) به معنای آزادسازی یا نجات، بزرگترین میدان قاهره است که در جریان انقلاب ۲۰۱۱ مصر، به سمبل مبارزه علیه حکومت حسنی مبارک تبدیل شد.(مترجمان)
[۲]. این برنامه با عنوان «الشریعه و الحیاه» سالهاست که از شبکه الجزیره پخش میشود که معمولا از یک کارشناس مذهبی برجسته دعوت میشود تا به مسائل و مشکلات دینی روز پاسخ دهد.(مترجمان)
[۳]. این کتاب به درخواست مرکز پژوهشها و مطالعات نماء نگاشته شده است. نماء، مرکزی غیرانتفاعی است که در زمینه پژوهشهای دینی و فقهی و اندیشه اسلامی فعالیت میکند و مقر اصلی آن در شهر ریاض عربستان قرار دارد. این مرکز ایجاد یک گفتمان دینی معتدل را جزو اهداف خود معرفی کرده است. (مترجمان)
ریال 1,350,000
فهرست عناوین
انقلابهای عربی که جرقه آن با خودسوزی جوان تونسی و سرنگونی بنعلی آغاز شد، و شعلههای آن حاکمان خودکامه مصر، لیبی و یمن را در خود فروبرد، زمینه را برای دگردیسی در فقه سیاسی اهل سنت فراهم آورده است. تا پیش از این، در نزد قاطبه فقهای اهل سنت رویکرد «امنیتمحور» بر رویکرد «عدالتمحور» برتری داشت اما به نظر میرسد متأثر از تغییر و تحولات اخیر در کشورهای اسلامی و خیزش ملتها علیه حاکمان ظالم، فاسق و ستمگر بویژه جوانان جهان اهل سنت که طلایهدار این حرکت عظیم مردمی بوده و هستند، رویکرد عدالتمحور در حال جایگزینی با رویکرد امنیتمحور در فقه سیاسی اهل سنت است؛ هرچند که تحقق کامل این مطلوب زمانبر بوده و نیازمند بذل کوشش و تلاشهای فکری و اجتهادات نو از سوی علمای اهل سنت است.
از این روی، کتاب حاضر را میتوان از نشانههای اولیه وقوع چنین دگردیسیهایی دانست؛ به گونهای که نویسنده قیام علیه حاکم ظالم و فاسد را واجب و عزل او را لازم میداند و چنین مواضعی در میان رجال دینی اهل سنت کمتر یافت میشود. در هر حال نوشتار حاضر اولین تلاشها در این عرصه به شمار میرود و به نظر میرسد با فراهم شدن زمینههای فکری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، فقه سیاسی اهل سنت تحولات مهمتر و شگرفتری به خود ببیند.
شایان ذکر است با توجه به اینکه نویسنده اثر از عالمان دینی اهل سنت است، نظرات و دیدگاههای ایشان در بسیاری موارد بویژه درباره اصل ولایت، امامت، عصمت و نیز نظام سیاسی در اسلام و ویژگیهای حاکم اسلامی با دیدگاه شیعه تفاوتهای بنیادینی دارد و توصیه میشود خواننده محترم برای فهم و شناخت این تفاوتها به آثار فراوان موجود در این زمینه مراجعه نماید.
شناسنامه اثر
چاپ |
اول |
---|---|
سال نشر |
1392 |
شابك |
978-600-214-315-0 |
مترجم |
مهدي عوض پور و مصطفی اسماعیلی |
نویسنده |
دكتر احمد ريسوني |
صفحات ما در شبکه های اجتماعی