اقتصاد ساختارگرایی جدید؛ چهارچوبی برای بازاندیشی توسعه و سیاست‌گذاری

اقتصاد ساختارگرایی جدید بر این مبناست که ساختار یک اقتصاد نسبت به ساختار موجودی منابع خود درونزاست و توسعه اقتصادی پایدار تنها به وسیله تغییر در ساختار منابع و نوآوری­های تکنولوژیکی پیوسته اتفاق می­افتد.

در این راستا، شرکت­های خصوصی تنها زمانی قادر خواهند بود به صنایع سازگار با مزیت نسبی کشور وارد شوند که بازار بتواند قیمت نسبی عوامل تولید را به درستی منعکس کند و دولت نیز یک نقش فعال و تسهیل‌کننده در تحول ساختاری داشته باشد. بر این مبنا، سایر مسئله­‌ها مانند سرمایه خارجی، توسعه انسانی، آزادسازی تجارت خارجی، سیاست مالی، سیاست نرخ سود و سیاست پولی­ مورد تحلیل قرار گرفته و به مقایسه با سایر تفکرات توسعه پرداخته است.

«اقتصاد ساختارگرایی جدید» که در این کتاب ارائه شده است، تلاشی برای معرفی سومین موج تفکر توسعه است. این رویکرد با توجه به درس‌های گرفته شده از موفقیت‌­ها و شکست‌های رشد در دهه­‌های گذشته، یک روش نئوکلاسیکی به منظور مطالعه عوامل تعیین­‌کننده و پویایی­‌های ساختار اقتصادی ارائه می­‌دهد.

فصل اول كتاب، به مروری بر سیر تکامل تفکرات توسعه می­‌پردازد و مباحث اصلی و گستردگی اقتصاد ساختارگرایی جدید را ارائه می‌دهد.

فصل دوم نشان می‌­دهد که چگونه اقتصاد ساختارگرایی جدید، تکمیل­‌کننده تفکر قبلی در مورد توسعه و رشد است.

چهارچوب شناسایی و تسهیل رشد (GIFF) که یک روش گام به گام برای تسهیل تغییر ساختاری بر اساس اقتصاد ساختارگرایی جدید به سیاست‌گذاران است، در فصل سوم ارائه شده است.

فصل چهارم، چگونگی اعمال GIFF در کشورهای در حال توسعه را نشان می­‌دهد. با استفاده از مثال نیجریه، کشورهای مناسب برای مقایسه شناسایی می­‌شوند و سپس طیف وسیعی از صنایعی را که اولاً. نیجریه، ممکن است در آنها مزیت نسبی پنهان داشته باشد و ثانیاً. کشورهای مورد مقایسه، ممکن است مزیت خود را در آنها از دست داده باشند، شناسایی می‌­کند.

فصل پنجم به موضوع ارتباط ساختار مالی و توسعه پرداخته است.

اقتصاد ساختارگرایی جدید، استدلال می­‌کند کشورهایی که از استراتژی توسعه مطابق با مزیت نسبی پیروی می­‌کنند، عملکردی بهتر از سایر کشورها دارند. در فصل ششم کتاب، شواهد تجربی از این برتری عملکرد ارائه شده است.

فصل هفتم به این مطلب اشاره می‌­کند که به دلیل افزایش دستمزدها در بازارهای نوظهور در حال رشد مانند چین، هند، برزیل، اندونزی و … ـ در دنیای رشد چند قطبی قرن 21ـ، مزیت نسبی این اقتصادها در صنایع کاربر در حال کاهش است؛ به همین دلیل، فرصت­‌های طلایی برای دیگر کشورهای کم درآمد برای ورود به صنایع کاربر وجود دارد.

این کتاب می‌­تواند به عنوان یک مرجع مناسب در حوزه اقتصاد توسعه مورد توجه محققین و سیاست‌گذاران نه تنها در کشورهای در حال توسعه بلکه در کشورهای توسعه یافته باشد.

مطالعه 35 صفحه آغازين كتاب